امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

دوستان کمک

سلام به همه ی دوستان خوبم در نی نی وبلاگ دوستای خوبم اگر کسی آدرس سیسمونی فروشی خوشگل توی تهران داره بهم بدین.مرکز فروش کالسکه هم میخوام مرسی از کمکتون...
10 شهريور 1391

خریدهایی برای نی نی

سلام عشق مامان ٤میلیمتری من خوبی؟البته حتما الان بزرگتر شدی اما دیروز سونو نگفت چند میلیمتر شدی... هرچقدر باشی برای مامانی پهلوون هستی نازنین من ٣شنبه با بابایی رفتیم بیرون یه دور کوچولو زدیم کلی کتاب قصه و عکس حیوون های مختلف برات خریدیم تازه بابابیی برات مسواک خرید ولی عکساشو نمیزارم تا بعدا ایشالا توی سیسمونی بزارم برات قند عسل من دوست دارم یه عالمهههههههههه تازه عمه جونی خواب دیده شما دختر هستی منم شدیدا تمایل به خوردن ترشی جات دارم البته برام مهم نیست چی باشی هرچی باشی هدیه خداوند به ما هستی هرچی باشی با جون و دل ازت نگهداری میکنم تا به سلامت بزرگت کنم. عشق منی خیلی دوست داررمممممممم    ...
9 شهريور 1391

اینم عکس لباسای نی نی

سلام عشق مامان چطوری؟؟خیلی شیطون هستیا دیشب بعد از خوردن کلی گرمی هوس یدونه هلو کردم داشتم هلو میخوردم که یهو تو نی نی ناز و شیطون توی دلم چرخیدی البته بابایی میگه توهمه ولی من مطمینم خودت بودی نی نی جونم. امروز هم رفتم برای نی نی خاله خدیجه لباس بخرم از یه تاپ و شرط خوشم اومد برات خریدم عکسشم میزارم برات.  این همون شیشه پستونکه که بابا برات خریده و آقای دماغ که عمه جون برات خریده..     اینم ٥تیکه نی نی گلم اینم تاپ شرت ...
3 شهريور 1391

فدای قلب مهربونت

سلام عشق مامان خوبی؟فدات بشم الهی امروز رفتم سونو قلب پاک و مهربونت تشکیل شده بود فدای نی نی 3 میلی متریم بشم .دکتر گفت 6 هفتمه فدات بشم وقتی دکتر داشت سونو میکرد بابایی اومد تو رو دید داشت از ته دل میخندید اگر می دیدیش چقدر خوشحال بود... ایشالا خدا این شادی را به همه مامان باباهای دنیا بده و هیچ کس از این  نعمت محروم نباشه. راستی مامانی بخدا منظوری نداشتم از خرید این لباسها شانسی پسرونه شدن من لباس دخترونه هم خریدم دیگه سعی میکنم یه لباسی بخرم که دختر پسر نداشته باشه.بوس فدات فدات ...
1 شهريور 1391

حوصلم سر رفته

سلام نی نی جون من خوبی؟تو دل مامانی خوش میگذره؟من که تا میتونم دارم غذاهای خوش مزه میخورم تا شما زودی بزرگ بشی....امیدوارم بتونم مامان خوبی برات باشم.. مامان جونم امروز رفت دلم خیلی گرفته حوصلم سر رفته بیرون نمیتونم برم دوست دارم برم مهمونی امانمیشه.شاید فردا خاله من با دختر خالم و نی نیش بیان اینجا ولی بازم معلوم نیست هفته دیگه هم تهران چند روز تعطیله اما من که نمیتونم جایی برم.خیلی سخته الان 2 هفته داره میشه که من یا بیمارستان توی اتاق بودم یا خونه دلم لک زده یکم برم توی پارک بشینم اما نمیشه.مامانی هم کلی سفارش کرده که بیرون نرم توی خونه باشم.. بگذریم .... دیروز بابایی رفت آمپول های منو بگیره برای شما نی نی ناز هم یه شیشه...
28 مرداد 1391

چه روزهای سختی بود...

اگه بدونید دوری همسر آدم چه قدر سخته... اگه بدونید دیدنش وقتی از اتاق عمل بیرون میارنش و اون از درد ناله می کنه، چه قدر برای مرد درد داره... اگه بدونید روزی ٢ ساعت دیدن عزیزت چه قدر کمه... اگه بدونید اینکه همش نگران این باشید که حالا وضعیتش چی طور می شه چه قدر غم داره... حاضری همه دنیا رو بدی ولی عزیزت پیشت باشه... سختی این چند روز که ناهید عزیزم بیمارستان بود، قابل وصف نیست. ولی خدا چه قدر بزرگه. خدا چه قدر به ما لطف داره. خدا چه قدر هوای ما رو داره. خدا چه قدر مهربونه... ...
27 مرداد 1391

نی نی دیدمت...

سلام عشق مامان چطوری؟فدات بشم دیروز رفتم سونوگرافی  تو رو نشونم داد فدات بشم اینقدر قربون صدقت رفتم که نگو فدات بشم بابایی حسودیش شد نتونست بیاد ببیندت البته دکتر ازت عکس گرفت ولی گذاشت توی پرونده.فدات بشمممممممممممممم دل تو دلم نیست زودی بزرگتر بشی....... مامان جونی هم اومده از من پرستاری کنه بنده خدا از صبح که بلند میشه تا شب راه میره کار میکنه ایشالا به دنیا اومدی یادت باشه باید ازش تشکر کنی خیلی برات زحمت کشید گل نازم.راستی دیروز  به عمه گفتم برات لباس بخره یه 5 تیکه خوشگل خرید بعدا عکسشو برات میزارم. نی نی جونم دوست دارم ایشالا  خدا به همه دوستای گلم که در انتظار فرشته هستن هر چه زودتر بهشون هدیه کنه مامانی ج...
26 مرداد 1391

مامانی و بیمارستان

سلام جیگر مامان حالت چطوره؟امیدوارم صحیح و سالم باشی مامانی جونم این چند روز حال خوبی نداشتم فکر کردم تو رو از دست دادم اما خدا را 1000مرتبه شکر شبنه تو کوچولوی ناز و قوی مامانی خودتو نشون دادی . من هفته پیش 4 شنبه  عمل داشتم آخه 2شنبه رفتم سونوگرافی برای مشخص کردن هفته نی نی که دکتر گفت توی دلت پر از خونه و نی نی وجود نداره منو بستری کردن و تا 4 شنبه وضعیتم معلوم نبود تا اینکه 4شنبه دوباره خونریزی دلم زیاد شد و بردن برای عمل بعد از عمل بهم گفتن خیلی عجیب بودی از یه کسیت توی دلم خون میچکیده.بعد از عمل دکتر میگفت دعا کن نی نی توی دلت باشه وگرنه دوباره باید عمل کنی تا روز شنبه که خدا را شکر توی سونوگرافی نی نی دیده شد و الان استراحت ...
23 مرداد 1391

بهترین خبر رو ...

سلام. من در حالی که جواب آزمایش دستم بود به طرف ناهید خانم اومدم... برگشت و من رو نگاه کرد. من به جواب آزمایش یه نگاه یواشکی انداختم. یه لحظه حسابی هول شدم. قسمت راهنمای نتیجه رو به جای نتیجه نگاه می کردم. خودمم عجله داشتم تا نتیجه رو بخونم... راستش وقتی جواب رو از پرستاری که جوابها رو می داد گرفتم توی صورتش یه لبخند دیدم. آخه اونا اجازه ندارند که جواب آزمایش رو برای بیمار تفسیر کنند... دوباره به جواب آزمایش با دقت نگاه کردم، به ناهید رسیده بودم. تو چشمام نگاه می کرد. گفت جواب چیه؟ علامت بزرگتر و کوچکتر رو یادم نمی آمد. چند ثانیه فکر کردم تا مطمئن شدم که چی دیدم رو برگه نتیجه :       &...
15 مرداد 1391