مسافرت مامان
سلام نی نی قشنگم الان اومدم کلی مطلب برات نوشتم بعد کامپیوتر خود به خود خاموش شد.عیب نداره از اول می نویسم.مامانی جونم برات بگه که من رفته بودم خونه مامان جون کلی بهم خوش گذشت و جای شما هم حسابی خالی بود.همه میگفتن نی نی نداری میگفتم نه ایشالا به زودی.رفتم یکی از دوستامو دیدم شهریور نی نیش به دنیا میاد بعد رفتم نوه دایی را دیدم ٣قلو بودنالبته من ٢تاشونو دیدم یکیشون اصفهان یود.اون ٢تا خیلی نمکی بودن ناز بودن.٢تا پسر بودن و ١ دختر.دختر خانمشون ناز بود اروم بود.ولی آقا پسره خیلی گریه میکرد.خلاصه جات خالی بود نی نی مامان.رفتم باغ عمو جون اونجا کلی گوسفند بودبا نی نی هاشون غاز داشتن ناز.اونم تازه نی نی دار شده بود.عید که رفته بودیم خوابیده بود روی تخمهاش و ایندفعه جوجه ها رو دیدم.خلاصه خوش گذشت و جای شما حسابی خالی بود.راستی کبوترهای خونمون هم نی نی هاش به دنیا اومده.٢تا.و مرغ عشق ها هم متاسفانه تخم ها را خوردن...
بوس بوس ایشالا الان توی دلم باشی نی نی نازم.