امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

تاکسی؟؟؟؟؟

سلام عزیز دل مامانی خوبی؟؟؟فدات بشم الهی.... میخوام یه چیزی تعریف کنم و از ته دلم از خدا بخوام که هم نی نی من هم نی نی همه ی مامانای ناز برامون دعای خیر بکنن... داستان از این قراره ما دیروز افطاری خونه یکی از اقوام دعوت بودیم داشتیم با بابایی میرفتیم یه تاکسی سوار شدیم یه بابای مهربون همراه با پسر 4-5ساله اش هم تو ماشین بودن... خیلی بچه ی باهوش و کنجکاوی بود تمام راهو حرف زد از باباش سوال میپرسید و باباییش هم با دقت تمام به سوالاتش جواب میداد ...یهویی پسره به باباش گفت بابا میخوام برات دعا کنم باباش گفت دعا کن..... پسره گفت:خدایا بابامو از من نگیر و حفظش کن. خیلی دعای قشنگی برای باباش کرد خدایا  سایه ی همه ی پد...
9 مرداد 1391

جواب منفی

سلام این بار برای نی نی نمینویسم.برای مامانای با تجربه مینویسم و ازشون میخوام بهم جواب بدن.امرووز روز ٣١ من بود رفتم آزمایش خون دادم جواب منفی بود.....به نظرتون زود رفتم آزمایش دادم؟آخه یکی از دوستانم میگفت دکتر بهش گفته باید حداقل ٥روز عقب بندازیم بعد آزمایش جواب میده.اما من به خاطر ماه رمضون رفتم آزمایش دادم....تروخدا بهم بگین به جوواب اطمینان کنم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
7 مرداد 1391

فقط 5روز دیگه مونده....

سلام عشق مامان خوبی؟منم خوبم بابایی هم خوبه .عزیزم این چند روز حس میکنم شما توی دل مامانی هستی.ولی بازم مطمئن نیستم.٥روز دیگه معلوم میشه.شدیدا دوست دارم این ٥روز هر چه زودتر بگذرن و روز موعود برسه.ولی انگار روزها اصلا نمیگذرن هرچی میشمارم اصلا کم نمیشن.امروز رفتم دانشگاه استاد پروژه را مشخص کردم برام دعا کن موفق بشم مامانی گلم.راستی تمام نمره هام هم اومدن همه رو قبول شدم هوررررررااااااااااااااا ...
4 مرداد 1391

حالم بده

سلام نی نی ناز مامان.کجایی پس چرا نمیایی؟چرا اینقدر من باید حرص بخورم. خدایا من امروز از ته دل دعا کردم که دلمو نشکونی ولی یه طوری دلم شکست که از بعدازظهر دارم گریه میکنم.خدایا مگر من بنده ی بدی بودم؟؟؟؟؟؟؟؟خدایا به حق این ماه عزیز که داره میاد دلمو شاد کن مامان های عزیز برام دعا کنید.... الان شدیدا بغض گلومو گرفته اما مهمون دارم نمیتونم گریه کنم..... خدایا ..............   ...
29 تير 1391

مسافرت مامان

سلام نی نی قشنگم الان اومدم کلی مطلب برات نوشتم بعد کامپیوتر خود به خود خاموش شد .عیب نداره از اول می نویسم.مامانی جونم برات بگه که من رفته بودم خونه مامان جون کلی بهم خوش گذشت و جای شما هم حسابی خالی بود.همه میگفتن نی نی نداری میگفتم نه ایشالا به زودی.رفتم یکی از دوستامو دیدم شهریور نی نیش به دنیا میاد بعد رفتم نوه دایی را دیدم ٣قلو بودن البته من ٢تاشونو دیدم یکیشون اصفهان یود.اون ٢تا خیلی نمکی بودن ناز بودن.٢تا پسر بودن و ١ دختر.دختر خانمشون ناز بود اروم بود.ولی آقا پسره خیلی گریه میکرد.خلاصه جات خالی بود نی نی مامان.رفتم باغ عمو جون اونجا کلی گوسفند بود با نی نی هاشون غاز داشتن ناز.اونم تازه نی نی دار شده بود.عید که رفته بودیم خواب...
26 تير 1391

خواب قشنگ

سلام عزیز مامان دیشب خوابتو دیدم چقدر قشنگ بود خواب دیدم تو یه پسر ناز و تپل بودی ٢تا دختر هم داشتم ولی توی خواب اصلا یادم نمیومد چه جوری شما را به دنیا آوردم هر کس ازم میپرسید کی نی نی به دنیا میومد میگفتم نمیدونم حتما بیهوش بودم. اما توی خواب خیلی حس خوبی داشتم از اینکه شما را بغل کرده بودم.   الان که دارم این مطلب رو مینویسم حسابی حالم گرفتس اصلا حوصله درس خوندن ندارم ١شنبه امتحان دارم اصلا بلد نیستم و اصلا هم دوست ندارم درس بخونم . با این خوابی هم که دیدم ذهنم شدیدا مشغوله .بیچاره بابایی همش سر اون غر غر میکنم اونم هیچی نمیگه.    ...
16 تير 1391