حال بد مامانی
سلام گل پسرم.سلام عشق مامان.
دیروز مامانی به دلیل تنها بودن رفت خونه مامان بابایی و اونجا همش فکر میکرد از خستگی زیاد خوابش میاد همش میخوابید.بیدار هم که میشد خسته تر بود.خلاصه مامانی پاشد که بره یه چیزی بخوره دید سرش داره گیج میره...بدنش درد میکنه..بی حاله...
رفت فشارشو گرفت ١١ بود.شیر خورد بهتر نشد سرش هم شروع کرد به درد گرفتن یه ژلوفن خورد بازم خوب نشد.تا ١٠ شب با هر بدبختی بود تحمل کرد شما گل پسر هم همش خواب بودی.ولی از ٩ شب همش گریه کردی.مامانی هم که اصلا حال نداشت تند تند به شما شیر میداد تا ساکت باشی..
دیگه بابایی دید نمیشه اینجوری موند پاشد مامنی رو برد دکتر .دکتر هم یه سرم با آمپول داد.همون جا زدم و حالم خیلی بهتر شد...وخداراشکر خوبم تا الان که مشکل ندارم آخه دکتر گفت از فردا حالت بدتر میشه.ولی خدا را شکر خیلی خوبم.نی نی جونم خیلی دوست دارم.بوسبوس بوس بوس بوس