تولد 1سالگی و اتلیه
سلام به دوستان گلللللمممممممممم
ببخشید با تاخیر اومدم آخه امیر واقعا نمیزاره به هیچ کاری برسم.ماشالا شیطون شده و من مدام باید بدوم دنبالش.
خوب دوستان از روز تولد امیرم بگم که رفتیم اتلیه و اونجا امیر بهترین ژستها رو میگرفت طوری که خانوم عکاس عاشقش شده بود اما یکم که جلوتر رفتیم کار خراب شد و امیر دیگه همکاری نکرد و مدام گریه میکرد و اصلا نتونستیم بیشتر عکس بگیریم.قرار شد جمعه 22 فروردین بریم دوباره برای عکس گرفتن.خلاصه جمعه با 1ساعت تاخیر رسیدیم آتلیه ....اما...اما......اقا امیر میدونست کجا رفتیم و از همون عکس اول گریه رو سر گرفت و با کلی ادا و شکلک تونستیم چندتا عکس بگیریم.عکس های 2 نفری من و امیرم کلا خراب بود باز با بابا مهدی بهتر بود و آروم شده بود.
اما فردای تولد امیر عباس بابا بزرگ (بابای بابایی)اومدن خونمون منم کیک گرفتم دور هم بودی و کادو گرفتیم.پس فردای تولد رفتیم خونه دایی بابا مهدی و اونجا هم یه تولد کوچولو گرفتیم و دور هم بودیم.کلا روزای خوبی بودن.
امیر عباس گل منم روز تولدش تند تند منو بوس میکرد دقیقا شبیه این بوس میکنه. انگار میدونست چه خبره. فدای دل مهربونت برم من گل مامان.
و اما عکسها ......
کیک و هدایای امیر عباس
اینجا هم داره منو بوس میکنه
شلوار هدیه مامان بزرگ و عروسک هدیه عمه زهره
خونه دایی بابا وهدی و کیک تولد امیر
جدیدا هم جای اقا امیر ما داخل کابینت
ماما جون و بابا حاجی هم که شهرستان بودن نتونستن برای تولد بیان اما خاله سودابه برای امیر موتور شارژی خریده.عکسشم نداریم.