امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

خاطرات این چند روز

1391/6/30 14:42
نویسنده : مامان ناهید
1,012 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم خوبی؟ببخش چند وقته سرم خیلی شلوغ شده ثبت نام دانشگاه بابایی بود ثبت نام دانشگاه من بود اتاقتو یکم مرتب کردم دارم پروژه ام رو کامل میکنم که تحویل استاد بدم و...خلاصه کلی کار دارم امروز هم دارم خونه تکونی میکنم ولی کارهای سبک را انجام میدم و کارهای سخت با بابایی.راستی دیروز رفته بودم بیرون از صبح رفتم پیش استادمون بعد رفتم جواب آزمایشو بگیرم که آماده نبود بعد از کلی خستگی برگشتم خونه و داشتم از گشنگی میمردم که یهو دیدم کلید خونه را یادم رفته بردارم و اینقدر گشنم بود که می خواستم گریه کنم به بابایی زنگیدم گفتم کلید ندارم زود بیا خونه که از بد شانسی بابایی گفت اونم کلید نداره. و من رفتم خونه دایی بابایی و ناهار اونجا خوردم و...

خلاصه دیروز کلا خونه نبودیم شب رفتیم خونه مامان بزرگ اینا و کلید زاپاس را ازشون گرفتیم و اومدیم خونه خودمون.دیروز اصلا وقت نکردم باهات حرف بزنم و برات قصه بخونم.البته قصه که نه چند تا شعر قشنگ همیشه برات میخونم.فدات بشم الهی مامانی ...الان چند سانت شدی؟اصلا دختری یا پسر؟؟؟

من برات یسری لباس خریدم همه آبی الان پشیمونم ای کاش نمیخریدم اگر دختر بشی چی؟اشکالی نداره مامانی قول میدم دیگه برات لباس نخرم تا معلوم بشه دختری یا پسر.شنبه نوبت دکتر دارم برای جواب آزمایش غربالگری ایشالا که همه چیز خوب باشه.مامانی دعاها که گفتم یادت نره.دوست دارم بی نهایت گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زینب (مامان امیر عباس)
30 شهریور 91 20:12
سلام گلم ... دستت درد نکنه که به فکر منی ... انشالله هر چی هست این گل نی نی سالم باشه به حق حضرت معصومه ... من از ته دل برات دعا میکنم .دوست دارم و همیشه منتظر خبرهای خوشم ازت
نایسل
31 شهریور 91 3:01
اخیییییییییییییییییییییی الهی فدات شممممم ایشالا سالم باشهههههه