امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

....

1392/7/6 23:31
نویسنده : مامان ناهید
530 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام عزیزم

پسر ناز مامان

امروز بعد از کلی مهمون داری و مهمونی رفتن و عروسی رفتن اومدم برات بنویسم.

عشقم خیلی پسر خوبی بودی این چند روزه.

مامان جون و زن عموی من با بچه هاش اومده بودن خونمون کلی خوش گذشت پارک رفتیم گشتیم شما هم ماشالا آروم بودی و من کلی توی پارک بازی کردم.

چند روز بعغدش عروسی دعوت بودیم. عروسی اپسر خاله من  که میشه پسر عمه بابایی.

اونجا هم مدام دست همه میچرخیدی اما من کفشام بد بود و از شدت پا درد نتونستم برقصم.

شما خیلی خوش تیپ شده بودی اینم عکسش....

بگیذ ماشالا

 

اینم عکس مدل خوابیدن شما

و یه خبر جدید و اونم اینمروارید کوچولو به نظرم داره در میاد آخه لثه ی شما یکم باد کرده و داره سفید میشه هورا هورا هورا ....

الهی مامان  برای صورتت بمیره.

از بچگی جوشهای ریز ریز  داشتی همه میگفتن طبیعیه و من مدام چیزهای خنک میخوردم اما هر روز بدتر از دیروز میشدی هر دکتری میبردم میگفت اگزماست و طبیعیه.

خلاصه هر دکتر یه دارو داد تا اینکه دکتر خودت گفت فقط کرم مرطوب کننده بزن میزدم براتون پوستت نازک نازک شده بود و صورتت کاملا متورم و قرمز شده بود طوری که هیچ کس حتی دست هم به صورتت نمیزد و شما اصلا از شدت خارش صورت نمیخوابیدی و گریه میکردی.

یه روز بعد از کلی گریه یهو یه عالمه جوش ریز تا زیر گردنت ریخت بیرون و شما سرفه میکردی بدون یه لحظه توقف.من اصلا نمیدونستم چی کار کنم.بهت خاکشیردادم صورتتو شستم تا اینکه 4 شنبه صبح زود رفتیم بیمارستان رازی.

خدا کار آدمو لنگ اینجور آدمهاییی نندازه که زخم زبون میزنن.ساعت 8 رسیدیم بیمارستان نوبتها تموم شده بود و من موندم و این صورت وحشتناک شما و بیداری تا صبح و بیخوابی...

اون وقت خانومه به من میگه خانم خوابتو رفتی پبشدی اومدی اینجا...چقدر بی مسیولیتی.

من از شدت عصبانیت می خواستم خانومه رو خفه کنم.آخه یکی نیست بگه تو که مادر نیستی نیازی نیست در مورد دیگران نظر بدی.

با کلی التماس و بد بختی از اورژانس یه وقت کرفتیم رفتیم پیش دکتر  دکتر وقتی دیدش کلی دارو بهش داد و وقتی گفتم اون روز دونه ریختی بیرون گفت خطرناکه باید زود میبردیش دکتر ممکنه راه نفسشو بگیره...

منو میگی همونجا گفتم خدا چه به خیر گذشت. خلاصه داروهاشو میدم و کرمشو میزنم براش خیلی بهتر شده.

شب قبل از بردن به دکتر ناخنشو کشید به صورتش آب و خون میومد تا صبح بالا سرش بیدار بودم تا صورتشو چنگ نزنه اون وقت اون خانومه  از خدا بیخبر اونجوری دل آدمو میشکونه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مرجان مامان آران
1 مهر 92 11:46
سلام ناهید جونننننن ای جونم تیپشووووووووووووووووو پیشاپیش رویش دندن مبارکککککککککک
مامان اهورا
2 مهر 92 7:49
آخی!!!!حالا خدا رو شکر که زودتر بردیش دکتر!!!!!!!!!!!!! الآن چطوره؟؟؟!! عکس اولش خیلی بانمکه!!!ماشالله.
شاه نی نی
2 مهر 92 15:54
هزار ماشالله به این گل پسر خوش تیپ ایشالله لباس دامادیش
نگین طلایی
28 آبان 92 15:37
سلام دوست عزیز کوچولوی شیرین و بانمکی دارین خوشحال میشم به ما هم سری بزنید