تب و تشنج
سلام خدمت دوستان گلم.اومدم از ماجرای این چند روز براتون بگم.
جمعه صبح ساعت 7پاشدم به امیر عباس شیر بدم که دیدم تب داره دماسنج گذاشتم دیدم 38.9ترسیدم تند تند پاشویه کردم دوباره گرفتم دیدم 37.5شده استامینفن دادم خوابید.ساعت 9بیدار شد دیدم دوباره تب کرده دماسنج گذاشتم همون 38.9 بود بابا مهدی رو بیدار کردم که امیر عباس رو ببرم دکتر که یهو امیر تو بغلم بدنش خشک شد من از ترس پرتش کردم تو بغل باباش و رفتم زنگ همسایمون رو زدم بعد زنگ زدم اورژانس گفت به پهلو بخوابونش بعد سرشو بده بالا.باباش همین کارو کرد و امیر نفسش بالا اومد و گریه کرد.اورژانس رسید و شروع کرد به پاشویه کردن و بعد رفتیم سوار آمبولانس شدیم رفتیم بیمارستان لقمان خدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی