امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

سخنان پسری - عینکی شدن گل پسر

سلام به همه دوستان عزیز. بعد از چند وقت تاخیر اومدم براتون از شیرین کاری های پسرم بگم. عشق مامان از وقتی به حرف افتاده تقریبا 4-5 ماهی میگذره. اسم منو خیلی ناز صدا میکنه و تقریبا از وقتی که از خواب بیدار میشه تا لحظه خوابیدن دوباره مدام میگه " ماما نایید " .الان که داشتم میخوابوندمش شیرشو که خورد گفت شی شی فکر کردم مثل همیشه منظورش شعر خوندنشه گفتم شعر بخونم گفت " نه شی بریز برا عباس " و به داخل شیشه شیرش اشاره میکرد.یعنی ی عالمه بوسش کردم چقد چسبید بهم.امشب وقتی بابا مهدیش زنگ درو زد امیر عباس روی پنجه های پاش تند تند بالا پایین میپرید و میگفت " بابا میتی ". عاشق دا...
25 آذر 1393

با تأخیر زیاد اومدم...

ی سلام گرم گرم تو این روزای سرد به دوستان عزیزم.بابت تأخیر زیادم واقعا عذر میخوام. امیر عباس عزیزم ماشالا بزرگ شده و شیطون و فرصت سرخاروندن بهم نمیده.البته خدارا هزاربار شکر میکنم.از کارهای پسرم بگم که حرف میزنه جمله 3کلمه ای میگه.تمام کلمات رو تقریبا واضح و درست بعد از ما تکرار میکنه.حیوانات  باغ وحششو  خیلی دوست داره و بیشتر عاشق اسب و اردکش شده.2تا بع بعی داره با 1خرس که اینا همبازی و هم غذاش هستن. شعر تاب تاب عباسی رو بلده بخونه.نماز میخونه.اسم خودشو بلده بگه.اسم منو صدا میزنه.خلاصه اینکه عاشقشم. پسر عزیزم تمام وقت و انرژی مثبت خودمو وقف تو میکنم چون واقعا تربیت و مسایل اون برام مهم هستن و دوست دارم ی آدم کامل تحویل جامعه...
1 آذر 1393

کارهای جدید پسرم در 16ماهگی

سلام عزیز دلم مرد کوچک خونمون فرشته پاک مامان...پتو 16ماهکی عاقله مردی شدی  واسه خودت.همه کارایی که وقتی کوچولوتر بودی رو بهت یاد میدادم الان خودت پشت سر هم انجام میدی.مثلا بوس فرستادن،صدای حیوانات،نماز خوندن و از همه مهمتر مرتب بودنت برام جالبه.جای هرچیز رو بلدی و بعد از برداشتن دوباره سرجای خودش میزاری.توی کارای خونه هم خیلی کمک میکنی.خلاصه آقایی هستی برای خودت.ماشالا.با موبایل آپ کردم و نمیتونم عکس بزارم.ایشالا بعدن عکساتو آپ میکنم.فعلا شب بخیر
17 مرداد 1393

گل پسر مامان

سلام عشق مامان... ومدم از شیرینکاری های پسرم بگم براتون. عشق مامان تند تند بدو بدو میکنه کفشاشو میاره میگه ماما دد کف. جوجو و پیشی رو خیلی دوست داره.بچه های نوزاد رو هم خیلیدوست داره.. بومبالا بومبالا رو هم اجرا میکنه باگوشی زیاد حرف میزنه و توضیح  کامل درباره همه چیز میده.گاهی هم بلند بلند دعوا میکنه.بوس زیاد و محکم میکنه.تی وی رو روشن میکنه پای تی وی میخوابه پاشو میندازه رو پاش.عدد 10رو هم بلده میگیم 2*5 تا میگه دتا.و برا خودش دست میزنه.غذا میخوره دست میزنه و میخنده. عکسای آتلیه هنوز آماده نیست نمیدونم چی شده که آماده نمیشه.میترسم پاک شده باشن. یشالا آماده بشه حتما میزارم مشالا شیطونی هاش بهم اجازه نمیده وبلاگش...
1 تير 1393

بابا بزرگ خداحافظ

سلام دوستان گلم.چند وقت نبودم ببخشید دستم بند بیمارستان بود برای پدر شوهرم.بستری بود و حال خوشی نداشت .منتقلش کردیم یه بیمارستان دیگه اما خوب حالش هر روز بدتر میشد.دکترها گفته بودن هیچ امیدی نیست.بیماری پیشرفتش زیاد بوده.تا اینکه 3شنبه رفت تو کما و بعدازظهر از دنیا رفت.خدارحمتش کنه.اصلا باورم نمیشه.چقد سخته .ایشالا خدارحمتش کنه.
28 ارديبهشت 1393

تولد 1سالگی و اتلیه

سلام به دوستان گلللللمممممممممم ببخشید با تاخیر اومدم آخه امیر واقعا نمیزاره به هیچ کاری برسم.ماشالا شیطون شده و من مدام باید بدوم دنبالش. خوب دوستان از روز تولد امیرم بگم که رفتیم اتلیه و اونجا امیر بهترین ژستها رو میگرفت طوری که خانوم عکاس عاشقش شده بود اما یکم که جلوتر رفتیم کار خراب شد و امیر دیگه همکاری نکرد و مدام گریه میکرد و اصلا نتونستیم بیشتر عکس بگیریم.قرار شد جمعه 22 فروردین بریم دوباره برای عکس گرفتن.خلاصه جمعه با 1ساعت تاخیر رسیدیم آتلیه ....اما...اما......اقا امیر میدونست کجا رفتیم و از همون عکس اول گریه رو سر گرفت و با کلی ادا و شکلک تونستیم چندتا عکس بگیریم.عکس های 2 نفری من و امیرم کلا خراب بود باز با بابا مهدی بهتر بود...
4 ارديبهشت 1393