امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 11 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

واکسن 4ماهگی

امیر عباس گل مامان سلام الان که دارم این متنو برات مینویسم روی پام خوابیدی البته بعد از کلی غرغر کردن.غربونت برم مامانی یه معذرت خواهی بهت بدهکارم بابت دیشب که اومدم بغلت کنم یهو ناخنم کشید روی صورتت زخم شد و کلی گریه کردی منم از عذاب وجدان دارم میمیرم. عیب نداره ایشالا زود خوب بشه جاش امیر گلم ١شنبه رفتیم واکسن ٤ ماهگیتو زدیم.قبلش بهت استامینوفن داده بودم خدارو شکر تب نکردی ولی وقتی واکسنتو زد خیلی گریه کردی.   ...
22 مرداد 1392

1سال از داشتنت میگذرد

سلام امیرم سلام عشق مامان که الان مثل یه فرشته ناز خوابیدی کنارم وهر لحظه ممکنه بیدار بشی و من دیگه نتونم برات بنویسم , قربونت برم  سال گذشته روز تولد امام حسن جواب تست بیبی چک مثبت شد و جواب آزمایش خون هم مثبت شد.چقدر حس قشنگی بود چقدر بابایی خوشحال شد وقتی جواب آزمایش رو آقای دکتر با لبخند داد دستش.چقدر حس خوبی بود اینکه فهمیدم یه موجود ناز توی دلم داره بزرگ میشه و چقدر سخت بود که 2روز بعد از مثب شدن آزمایش فکر کردیم شما گل پسر رو از دست دادیم .اما خدا خواست و شما توی دلم موندی حتی بعد از اون عمل .خدایا شکرت بابت همه ی نعمت هایی که بهمون دادی و شکر بابات نعمتهایی که ندادی که حتما مصلحت نبوده داشتنش. به ماه شمسی اگر حساب کنیم شما ...
1 مرداد 1392

حال بد مامانی

جمعه شب بود مهمون داشتیم یهو احساس دل درد کردم یکم عرق نعنا خوردم بهتر نشدم و بدتر وبدتر شدم طوری که اصلا شب نخوابیدم. صبح داشتم بابایی رو بیدار میکردم بره سر کار که دیدم خاله فاطمه داره گریه میکنه پاشدم دیدم اونم مثل من شده.خلاصه 2تایی داشتیم از درد به خودمون میپیچیدیم بابایی خیلی اصرار کرد که حتما بریم دکتر .گفتم باشه ولی هر جور حساب کردم دیدم نمیشه امیر عباسو چیکار کنم.بعد بابایی مرخصی گرفت موند خونه امیر و نگه داشت ما رفتیم دکتر.وای چقدر بد بود ایشالا دیگه هیچ وقت اینجوری نشم.دکتر هرچی دارو داده بود خواب آور بود.من میخورم میخوابیدم. امیرم همینطور همش خواب بود چون شیر منو میخورد.شب همچنان حالم بد بود دوباره رفتم دکتر سرم , مپول ز...
1 مرداد 1392

سلام ما اومدیم

سلام امیر عباس گل پسر ناز مامان .......... فدای قشنگیات بشم منننننن الهی قربون غر غر کردنات گریه هات خندیدنت ......ملچ مولوچ خوردن دست نازت.......خلاصه مامان دربست قربون شماست ماشالا شیطون شدی همش میخوای من بشینم  پیشت باهات حرف بزنم تا میرم توی آشپزخونه یکم کارامو بکنم میبینم با بغض داری به من نگاه میکنی تا بهت میگم چی شده گل پسرم میزنی زیر گریه و دیگه ساکت نمیشی.همش کارام میمونه غذا هم به زور میتونم درست کنم از توی آشپزخونه  با صدای بلند باهات حرف میزنم اینجوری یه یک ربع بهم وقت میدی تا غذامو درست کنم. همش باید زنگ بزنم یکی بیاد خونمون پیش شما بشینه تا من کارامو بکنم. الان ٢هفته میشه که خونه رنگ یه جارو به خودش ندیده...
3 تير 1392

عید مبعث و سالگرد ازدواج و 2ماهگی گل پسر

سلام گل پسر من 2ماهگیت مبارک مامانی جونممممممم امروز به ماه قمری سالگرد عروسی من و بابایی.. گل پسر مامان امروز هر وقت نگاهت میکنم هزار بار خدارا شکر میکنم که خدا یه همچین پسر نازی به من داده. شدیدا دلم برای بارداریم تنگ شده و اینکه شما توی دل مامانی لگد میزدی . قربونت الان خوابیدی چقدر ناز یه عکس ناز ازت گرفتم  فدای چشمای گردت بشم مامانی عکس قبل از 40 روزگی ...
17 خرداد 1392

طریقه خوابیدن امیر عباس

سلام پسر خوابالوی مامان وقتی میخوابی همش خوابت خرگوشیه و تند تند بیدار میشی.مامان جون وقتی دید اینجوری میخوابی شما رو شکل یه ساندویچ خوشمزه پیچید و شما یه خواب سیر رفتی و از اون روز من هم همش شما رو ساندویچ میکنم و شما چند ساعتی تخت میخوابی اینم عکسهاش چرا منو اینجوری کردین بازم کنید وگرنه....... بازم نکردید اینجوری شد..... ما پیروز شدیم و پسر خوابید ...
13 خرداد 1392

اندر احوالات ما

سلام امیر عباسم.گل پسر شیطون و غر غرو مامان این چند روز واقعا زیاد غر غر کردی و مامانی رو مجبور کردی که شما رو پستونکی کنه البته اصلا بلد نیسیتی پستونک بخوری ولی با کمک من یکم توی دهن نگه میداری............. آخش مامان کمکم کن.. ولش کنم چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینجوری میشه غر غر کردنهای شما از این قرار بود روز 4شنبه شب رفتیم پارک ولایت سیرک خلیل عقاب اونجا با اینکه سر و صدا زیاد بود ولی خوابیده بودی یکمی که گذشت بیدار شدی چراغها رو نگاه کردی دوباره شیر خوردی و کلی  گریه کردی بعد توی بغل خاله سمانه خوابت برد و من هم قسمتهای زیادی از برنامه ها رو نفهمیدم چی شد خلاصه تا ساعت 11 شب اونجا بودیم شما هم خواب...
13 خرداد 1392